قله دماوند بام ایران
گروه کوهنوردی کوهستان غربی بروجرد
کوهپیمایی و سنگنوردی

 

چهارشنبه شب مورخ 90/5/5 من علی دریایی به اتفاق آقایان حسین نخجوانی سرپرست گروه و محمد ابولفتحی ساعت 11 شب بروجرد را به مقصد تهران ترک می کنیم. اتوبوس ما ساعت 4:30 صبح روز پنج شنبه مورخ 90/5/6 به ترمینال جنوب تهران رسید.

بعداز پیاده شدن از اتوبوس با سواری راهی ترمینال غرب تهران شدیم،در بدو ورود به ترمینال بلیط اتوبوس فورا"تهیه کردیم،و راهی جاده آمل و رسیدن به روستای گزانه شدیم،در بین راه به پلور که رسیدیم دوستان را بیدار کردم،اتوبوس از پلور که ابتدای جبهه ی جنوبی قله ی دماوند است گذشت تقریبا"8 کیلومتر جلوتر ما را کنار رستورانی که در نزدیکی دهکده ی گزانه بود ساعت 8:30 صبح پیاده کرد با سرعت راهی دهکده گزانه شدیم.

 بعد از پیمودن مسیری نه چندان زیاد به روستا رسیدیم با راهنمایی های آقای نخجوانی به مسجد دهکده رفتیم ،وارد مسجد شدیم و مشغول مرتب کردن وسایل خود شدیم،سپس پیرمردی خوشرو و مهربان که خادم مسجد بود وارد مسجد شد و از ما استقبال کرد،به اتفاق دوستان صبحانه را صرف نمودیم.

                

برای دستیابی به قله ی دماوند از جبهه ی شمال شرقی در انتخاب لوازم شب مانی،مواد غذایی،پوشاک و لوازم فنی بیشترین وسواس را به خرج دادیم تا کمترین وزن را بر روی دوشهایمان حمل کنیم چون پیمودن مسیر بسیار طولانی و شیبهای تقریبا"تند می بود.

پس از پیمودن مسیر و گذشتن از باغهای زیبای دهکده به ابتدای پایکوب رسیدیم،در بین راه از چشمه ای که راه خود را به سوی باغهای دهکده و سیراب کردن درختان می پیمود گذشتیم،مسیر تقریبا"شیب ملایم داشت،از پوشش گیاهی دهکده که گذشتیم کم کم قدم بر سینه ی ستبر کوه گذاشتیم،با دیدن تصویر زیبای قله ی دماوند که از دور خودنمایی می کرد عزم مان برای رسیدن به قله دو چندان شد من از زیبایی منطقه استفاده کرده و شروع به عکس گرفتن شدم و این خود باعث شد که از دوستان عقب بمانم، بعد از عکس گرفتن خود را فورا" به دوستان رساندم.

                

در بین راه با راهنمایی های آقای نخجوانی سرپرست تیم متوجه شدیم که مسیر در پی بارندگی و سیلابهای زمستانی تغییر نموده است،کمی جلوتر که رفتیم متوجه شدیم چشمه ای که در میانه ی راه بوده بر اثر سیلاب کاملا"ناپدید شده است،در همین هنگام به فکر آب کوله هایمان افتادیم آن را چک کردیم و راه خود را برای پیدا کردن چشمه ای دیگر از سر گرفتیم،به مردی جوان که از اهالی دهکده ی گزانه بود برخوردیم و از او نشانی چشمه را جویا شدیم،او ما را به چشمه و ادامه ی مسیر راهنمایی کرد و به ما گفت که تعداد سه کوهنورد چندی جلوتر از ما در حال پیمودن مسیر هستند،شیب تندی را پشت سر گذاشته و ساعت 12:45 ظهر به چشمه ی استله سر رسیدیم،آنجا بود که با سه کوهنورد کرمانشاهی آشنا شدیم.

مدتی را برای رفع خستگی و صرف غذا گذراندیم،بچه های کرمانشاه زودتر از ما به راه خود ادامه دادند،تیم ما پس از مشورت تصمیم گرفته شد بقیه ی راه را از مسیر سه برادر و رسیدن به قله ی مناره در پیش بگیریم،ساعت 2:15 از چشمه ی استله سر به راه افتادیم شیب تندی را که بالی چشمه ی استله سر در جلویمان بود را پشت سر گذاشته و به بلندی کوه رسیدیم،از کوهنوردان کرمانشاهی گذشته و بر فراز کوه روی خط الراس بقیه ی راه را پیمودیم.

با پیمودن مسیر متوجه شدیم که شیب تند دیگری که به قله ی مناره منتهی می شود جلویمان سر به بلندی آسمان کرده است،با سختی فراوان و صرف مدتی تقریبا"زیاد شیب و قله ی مناره را پشت سر گذاشتیم،ساعت7:20 بعدازظهر شده بود و کم کم روشنایی روز رنگ خود را با تاریکی شب عوض می کرد،لحظه ای خستگی را با خوردن مایعات و تنقلات به در کردیم،تا رسیدن به پناهگاه تخت فریدون راه بسیاری در پیش داشتیم تصمیم گرفته شد قبل از تاریکی شب جای مناسبی را برای شب مانی و خوابیدن پیدا کنیم،نهایتا"همگی ما سعی می کردیم به پناهگاه نزدیکتر باشیم تا صبح روز بعد راه کمتری را پیش رو داشته باشیم،نزدیک به تاریکی شب بود که بر فراز قله ی مازیار رسیدیم،جای مناسبی پیدا کرده و شام را صرف نمودیم،ساعت 9:45 شب وارد کیسه خواب شده و به خواب رفتیم.

ساعت 2 بامداد بود که صدایی از اطراف ما را از خواب بیدار کرد،متعجب شدیم گروه کوهنوردان کرمانشاهی که از ما عقب تر بودند با توجه به خستگی و تحمل فشار بسیار زیاد در حال رسیدن به ما بودند با آنان خوش و بش کردیم و دوباره به خواب رفتیم.

                  

روز فوق العاده سنگینی را پشت سر گذاشته بودیم،ساعت 7 صبح روز جمعه مورخ 90/5/7 از خواب بیدار شدیم و راه پناهگاه تخت فریدون را در پیش گرفتیم حدودا"500 متر جلوتر گروه کوهنوردان کرمانشاهی در نقطه ای از بلندای کوه در خواب بودند در میانه ی راه با چند گروه کوهنوردان اصفهان و تهران برخوردیم،ساعت 8:30 صبح به پناهگاه تخت فریدون رسیدیم . صبحانه که کنسرو عدسی بود صرف نمودیم،وسایل اضافه و کوله هایمان را درون پناهگاه گذاشته و ساعت 10 صبح به راه افتادیم،مسیر را به آرامی پیش رفتیم،محیط اطرافمان را مه دربر می گرفت و کمی بعد جای خود را به آسمانی آبی عوض می کرد،این جابجایی مه و ابر مناظر زیبایی را پیش رویمان نمایان می ساخت گروههای کوهنوردی از بالای قله در حال پایین آمدن بودند،ارتفاع که بالاتر می رفت سنگینی گامهایمان بیشتر می شد حالا به ابتدای بام برفی رسیده بودیم،مسیر پوشیده از برف و یخ بود و شیب تندی را پیش رو داشتیم،در حال پیمودن مسیر بودیم که کوهنوردان آذربایجانی از بالا به ما نزدیک می شدند،من مناظر و زیبایی منطقه را جالب دیدم در حال درآوردن دستکش دستم بودم و خود را برای گرفتن عکس آماده می کردم که ناگهان خانم جوانی که در حال پایین آمدن از بام برفی بود و عضو گروه کوهنوردان آذربایجانی بود پایش لغزید و کنترل خود را از دست داد و در شیب تند پوشیده از برف به پایین سقوط کرد همگی ما فریاد سر دادیم،من که نزدیکتر از بقیه به صحنه بودم خود را به سرعت به او رساندم،خطر بسیار بالا بود و من می دانستم که اگر مستقیما" جلوی او بروم مرا نیز با خود به پایین خواهد برد،قسمتی از تنه ی خود را به او نزدیک کرده و او پس از برخورد با من خوشبختانه کمی پایین تر از حرکت بازایستاد،همنوردانش به سرعت خود را به او رساندند و او را از منطقه ی خطر بیرون کشیدند،این رویداد خطرآفرین همگی ما را شوکه کرد به حدی که ادامه ی مسیر را با سختی بیشتری پشت سر نهادیم.

                 

ساعت 4:45 بعدازظهر روز جمعه مورخ 90/5/7 به قله ی دماوند (بام ایران) رسیدیم،در بلندای قله همدیگر را در آغوش کشیدیم و خوشحال از صعود موفقیت آمیز شروع به عکس گرفتن شدیم،مقداری غذا و آب صرف نمودیم و برای پایین آمدن از قله و رسیدن به پناهگاه به راه افتادیم،در میانه ی راه با گروهی از کوهنوردان قم برخوردیم،با آنان آشنا شدیم و ادامه ی مسیر را به آرامی و احتیاط با آنان پیمودیم،ساعت 9 شب به پناهگاه تخت فریدون رسیدیم،همگی خسته بودیم و دیگر نیرو و توانی در تن نداشتیم،شام را صرف نمودیم و به سرعت به خواب رفتیم.

                 

صبح روز بعد شنبه مورخ 90/5/8 ساعت 8 صبح پس از صرف صبحانه و جمع آوری لوازم و بستن کوله هایمان پناهگاه را به مقصد روستای گزانه ترک نمودیم،از شنسکی بالای پهن کوه به سرعت به پایین آمدیم و خود را به چشمه ی پهن کوه رساندیم،مقداری میوه و آب میل نمودیم و راه روستا را در پیش گرفتیم ساعت 1:30 بعدازظهر به روستای گزانه رسیدیم به مسجد روستا که رفتیم نهار را صرف نموده و ساعت 2:30 بعدازظهر از روستا خارج شدیم و خود را به جاده رساندیم به محض رسیدنمان به جاده اتوبوس فرا رسید و ما را سوار کرد از آنجا راهی تهران و بعد بروجرد شدیم. 

 


نظرات شما عزیزان:

edris
ساعت19:21---20 آذر 1390
salam be ghayor mardan burojerd

عقیل
ساعت10:56---6 آبان 1390
سلام
تشکر از زحمتا گروه
ایشالا بالاتر ببینیمتون


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: 22 مرداد 1390برچسب:,
ارسال توسط گروه کوهستان غربی - علی دریایی - مسعود شعبان یاراحمدی

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 18
بازدید ماه : 51
بازدید کل : 87473
تعداد مطالب : 24
تعداد نظرات : 48
تعداد آنلاین : 1